می‌اندیشم، ولی نیستم!

عرصه‌ای که ما در آن چشم گشودیم، عرصه‌ای تنگ و بی‌ظرفیت بود.

عصر جدید بود؛ با نظریه‌های جدید.

یکی آمد و گفت: می‌اندیشم؛ پس هستم. و همه همانند مولکول‌های مشابه یک ماده‌ی خالص، یک نوع بی‌ظرفیتی از خود نشان دادیم و گفتیم: می‌اندیشیم؛ پس هستیم.

و اندر ورای این سال‌ها دریافتم که: خیر؛ نیستم، نیستم و نیستم!

لذت نبردم، احساس آرامش و بودن نکردم، ارتباطی نبود و پل‌های ارتباطی منهدم شده بود.

خودم را در آینه یافتم. با خودم گفتم: من هستم؟؟؟ می‌اندیشم؛ پس هستم؟؟!! من که هستم؟ همانی که اسمش هادی است؟ یا تظاهر می‌کنم که می‌دانم کیستم؟!

اطرافیانی را دیدم که خیلی بیش از من، هستن خویش را باور داشتند. و بعدها وجه تمایز را در میزان غوطه‌وری‌مان در مرداب اندیشه یافتم.

بار دیگر در آینه به خود نگریستم. خدای من، چقدر شبیه سیستم شده‌ام! مالامال از مارک و برچسب؛ Guess، Nike، Guchi، Versace، Bossini، Sony، GeneralElectric، Benz، BMW،... چقدر بزک، کرده! انسانی بر پایه سود و زیان!

محکم با خودم گفتم: می‌اندیشم؛ ولی نیستم! و وقتی هستم که نیستم!

رهایی را برگزیدم؛ از تمدن.

و دیری نپایید که دریافتم راه برون‌رفت از حلقه‌ی تمدن، با استعانت از ابزار تمدن امکان‌پذیر نیست. تعلق، تعلق است!

جلوتر که رفتم، دیدم این ظاهر قضیه است. اینها همان حاصل اندیشه‌اند!

فریاد زدم: غلط کردی که: می‌اندیشم؛ پس هستم!

نیستم؛ چون می‌اندیشم!

چون اندیشیدن را بلد نیستم. درس اندیشه را از استاد نور نگرفتم؛ از استاد شرک و تاریکی گرفتم. یکبار اندیشه‌مان از ملکوت به جبروت‌مان کشاند چون اندیشه نور نبود، اندیشه تاریکی بود. و تا ثریا ‌رفت این دیوار کج!

دریافتم که ذهنم و فکرم هم آلوده‌ی به این سیستم است و این ویروس اجازه‌ی ترکتازی در عرصه‌ای دیگر، به من نخواهد داد!

آزمودم عقل دوراندیش را                                          بعد از این دیوانه سازم خویش را

به ما گفتند: هستی. چگونه هستم؟ هستی‌ام از چیست؟ گرسنگی‌ام چگونه برطرف می‌شود؟

هستم؟ چگونه این هست تغذیه می‌شود؟ من گرسنه‌ام. گرسنه روحی. دل گرسنه. یک گرسنه‌ی عاطفی. تشنه‌ی نور.

مخلص کلام این‌که دنیای سرمایه‌داری، دنیای چوب و سنگ و فلز و کامپوزیت و... نظریه‌پردازانی و دانشمندانی و فیلسوفانی دارد که علم و نظریه‌هایی تولید می‌کنند، که کاربری‌شان سامان‌بخشی نظام سود وزیان است!

حاکمان زالو صفت دریافته‌اند که تداوم حضورشان بر سریر قدرت، زمانی امکان‌پذیر خواهد بود که رفتارهایشان براساس و هم‌جهت با باورهای مردم باشد. و از این رو در باورسازی برای رعایای قرن ۲۱‌اُمی خود که پیشرفته‌تر و مدرن‌تر‌ و مصرف‌گراتر و... از قبل هستند، بسیار تلاش می‌کنند و تمام ابزارها از جمله رسانه‌های برخواسته از اندیشه!! را هم در این راه علم می‌کنند.

نظرات 1 + ارسال نظر
مسافر یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:52 ب.ظ

سلام
خوش به حالت که تو لا اقل به این رسیدی.
عکسی هم که هیچ موقع نمیامد میاد.
دیدی جیگری گفتم یاهوت رو آپ‌دین کنی سند تو آلت کار می‌کنه.
فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد