خدا کند که بیائی

پیش‌نوشت: خدایا بلند‌ترین شب امسال زیبا‌ترین شب زندگی تمامی نفوس اهورایی خواهد بود چنانچه به امر تو سر بر سجده‌ی ظهور گذارد. و دردناک‌ترین، اگر تنها بلندترین شب انتظارمان باشد. خدا کند که بیایی.

کلاً من خیلی خوش باصفام و اهل حال و همه نوع پایکوبی. ولی امشب حسم اینجوریه دیگه. پس کسی خرده نگیره و نگه، اینم دیگه خفه کرده واسه ما!

 

سید مهدی شجاعی – سال ۱۳۶۷

از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می‌داد.

صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهر ربانی گرما می‌داد.

و ما هر چه استقامت؛ از این صدا گرفتیم و هر چه تحمل؛ از این نوا دریافتیم.

در زیر سهمگین‌ترین پنجه‌های شکنجه تاب می‌آوردیم که شکنج زلف تو را می‌دیدیم. در کشاکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تاب‌مان می‌داد و صدای گام‌های آمدنت توان‌مان می‌بخشید.

رایحه‌ات که مژده‌ی حضور تو را بر دوش می‌کشید، مرهمی بر زخم‌های نو به نومان بود و جبر جان‌های شکسته‌مان.

دردها همه از آن رو تاب‌آوردنی بود که آمدنی بودی. تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی.

انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می‌آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم.

سنگینی بار انتظار بر پشت ما، سنگینی یک سال و دو سال نیست، سنگینی یک قرن و دو قرن نیست. حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.

تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می‌گردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسب‌های کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد. به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید.

از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زنده‌ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین.

تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر می‌رود، از عاشورا می‌گذرد و به بعثت پیامبر اکرم می‌رسد. هم او در مقابل همه‌ی جهل و ظلم و کفر و شرک و عناد و فسادی که جهان آن زمان را پوشانده بود،‌ وعده می‌فرمود که کسی خواهد آمد. نامش نام من، کنیه‌اش کنیه‌ی من، لقبش لقب من، دوازدهمین وصی من خواهد بود و جهان را از توحید و عدل و عشق و داد پر خواهد فرمود.

اما تاریخ صبر و انتظار ما به دورترها بر می‌گردد، به مظلومیت و تنهایی عیسی، به غربت موسی،‌ به استقامت نوح و از همه‌ی این‌ها گذر می‌کند تا به مظلومیت هابیل می‌رسد.

انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تاکنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان.

آری و در آن زمان هستی حیات خواهد یافت، عشق پر و بال خواهد گشود و در رگ‌های خشکیده‌ی علم، خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.

نظرات 2 + ارسال نظر
جواد جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ق.ظ http://4baagh.blogfa.com/

سلام
ان شاء الله...
شب یلدای غیبت به صبح ظهور پیوند بخوره و خورشید ظهور منجی دوباره زنده شود.

یا علی مدد است

لیلا یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ب.ظ http://padeshahefaslhapaeiz.blogfa.com

سلام.اتفاقی اتفاقی از اینجا گذشتم. داشتم تو گوگل سرچ میکردم که عکس تابلوی انتظار استاد فرشچیان رو پیدا کنم رسیدم اینجا. حرف دل ما رو زدی که !!.دلتنگ شدم این روزها عجیب. البته بار روی شونه هام انقدر سنگینه که نمی دونم اگر این جمعه بیاد من روم میشه خودم رو نشون بدم یا نه؟ گمان نمیکنم . حتی گاهی خجالت زده ام از اینکه اسم مبارکش رو ببرم . اما بچه بد هم بالاخره بچه است دیگه نیست؟خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم .لینکتون میکنم اگه ایرادی نداشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد