یه روز یه گربه جوان دور خودش می چرخید، گربه پیر رسید و گفت چی کار می کنی؟ گربه جوونه گفت: شنیدم اگه بتونم دمم رو بگیرم می تونم شاد باشم و همیشه بخندم! الان هم هر چی سریعتر می دوم انگار دمم ازم دورتر می شه! گربه پیر گفت: اگه همین طوری راه بری و این کارا رو نکنی هم همیشه دمت باهاته، هم می تونی شادی کنی! خیلی وقتا اگه هی به یه چیزی گیر ندیم و بذاریم سیر طبیعی اش رو طی کنه اون وقت بهش زودتر می رسیم...
نمی دونم چرا اما انگار با همه حرفات با یه تبصره موافقم.... یه تبصره : من به این حس زمانی رسیدم که قبل از اینکه بی خیال رسیدن به چیزی شده باشم همه تلاشمو کردم...بعد که بی خیال شدم یهو همه چیز درست میشه و اون چیزی که من می خواستم اونم عمدتا بی ارتباط به تلاشایی که کردم بدست می یاد اما با یه تفاوت : که من کلی تجربه دارم و قدر اونو بیشتر از بقیه می دونم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
یه روز یه گربه جوان دور خودش می چرخید، گربه پیر رسید و گفت چی کار می کنی؟ گربه جوونه گفت: شنیدم اگه بتونم دمم رو بگیرم می تونم شاد باشم و همیشه بخندم! الان هم هر چی سریعتر می دوم انگار دمم ازم دورتر می شه!
گربه پیر گفت: اگه همین طوری راه بری و این کارا رو نکنی هم همیشه دمت باهاته، هم می تونی شادی کنی!
خیلی وقتا اگه هی به یه چیزی گیر ندیم و بذاریم سیر طبیعی اش رو طی کنه اون وقت بهش زودتر می رسیم...
نمی دونم چرا اما انگار با همه حرفات با یه تبصره موافقم.... یه تبصره : من به این حس زمانی رسیدم که قبل از اینکه بی خیال رسیدن به چیزی شده باشم همه تلاشمو کردم...بعد که بی خیال شدم یهو همه چیز درست میشه و اون چیزی که من می خواستم اونم عمدتا بی ارتباط به تلاشایی که کردم بدست می یاد اما با یه تفاوت : که من کلی تجربه دارم و قدر اونو بیشتر از بقیه می دونم.